این روز ها انگار ازدواج هم تبدیل شده به عادت!!
ازدواج میکنیم چون " همه ازدواج میکنن" - " سنمون داره میگذره" _ چون "بالاخره باید ازدواج کرد دیگه" و هزاران دلیل چرند و بی فکر که به زبون میاریم.
نتیجشم این میشه که یه درصد بالایی بعد یه مدت نچندان طولانی، زندگانیشون تبدیل میشه به زندمانی و یسری طلاق و یدرصد خیلی جزیی زندگیو ادامه میدن که دوسدارن.
از قدیما که زن با پیراهن سپید عروسی میرفت خونه بخت و با....... تا امروز که تاتقی به توقی میخوره قهرو خونه بابا و جدایی انگار ماها هیچوقت بلد نبودیم چجوری مشترک زندگی کنیم!
اصن از بچگی کار گروهی ، یاااد، نگرفتیم...
یادمون دادن فقط برد و باخت مهمه... اگه بردی خوبی... اگه باختی خااااک بر سرت! ضعیفی.. ترسویی...
این میشه که تو صحنه زندگی مشترک همسرمونم رقیب میبینیم و همه سعیمون میشه کم نیووردن و برنده شدن..
رفیییق اینجا اگه همسرت ببازه توهم زندگیتو میبازی...
بریز دور هر چی که راجب بردن یاد گرفتی...
اینجا با برد رفیقته که تو هم برنده ایی... اینجا انگار پاتو بستی به پاش... یا هر دو یا هیچکدوم.
پس برگردیم به نقطه شروع رفاقت.
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4